تاثیر خدا در زندگی انسانبین علم، ایمان و رفتار یک تاثیر و تاثر متقابل وجود دارد و بهاندازهای که ما به خدا ایمان داریم به هماناندازه در رفتارهای ما تاثیر و تاثر پیدا میشود اگر ما واقعاً خدا را مصدر همه چیز ببینیم آن موقع رفتار ما با دیگران، با کسی که چنین نمیبیند متفاوت میشود. ۱ - مقدمهوقتی که از تاثیر خدا در زندگی انسان صحبت میکنیم، یک وقت نگاهمان، یک نگاه فلسفی است که ببینیم در عالم تکوین خداوند چه اثری در زندگی انسان دارد، که از آن منظر همه هستی ما و همه آنچه که ما در پیرامون خود میبینیم، اینها مخلوقات الهی هستند، به تعبیر دقیقتر؛ اینها فیض مستمر الاهی هستند که یک لحظه هم اگر این فیض قطع شود، نه ما خواهیم بود و نه آنچه که پیرامون ما هست، -البته که این یک نگاه فلسفی است و جایگاه بحث خودش را دارد که در آن بحث، ما توضیح میدهیم که هر چه در عالم وجود دارد نیازمند است و همه این نیازمندان به یک بینیاز مطلق وابستهاند که آن بینیاز مطلق خدا است. اگر شما بخواهید نعمتهای الاهی را شمارش کنید نمیتوانید بشمارید «وَ اِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها». که البته این تعبیر، تعبیر میانی است و گرنه عبارت الحمد لله را که شما همیشه در سوره حمد تکرار میکنید، الحمد لله یعنی ستایش، جنس ستایش از آن خدا است؛ یعنی هر چه را که در عالم میبینید و ستایش میکنید و هر رفتار نیکو و هر پدیده نیکویی که در عالم است، همه از آن خدا است و شما در واقع از خداوند ستایش میکنید. این یک منظر است و منظر تکوینی که در واقع یک نگاه فلسفی است که البته این منظر تکوینی و نگاه فلسفی مقدمه است، برای یک نگاه دیگر و آن یک نگاه ایمانی است. ۲ - مقدمه ایمانمسئله علم غیر از ایمان است. ممکن است یک کسی فلسفه بخواند و ادله اثبات وجود خدا را بداند و در نتیجه علم داشته باشد به آنچه که ما گفتیم. البته به صورت خیلی مختصر که بله، خداوند مصدر فیض است، او است که فیض دائم دارد، این فیض را برای ما افاضه میکند، و یک لحظه اگر این ارتباط قطع شود هیچ چیزی نخواهد بود. البته همه این تعابیر، تعابیر به اصطلاح غیر دقیق است. این تعابیر، تعابیر دقیق فلسفی نیست، اما یک مرحله دیگر مرحله باور و ایمان نسبت به این است که یک مسئله دیگری است. گاهی گمان میشود که ما باید یک چیزی را بدانیم که به آن ایمان داریم این طوری نیست. خداوند تبارک و تعالی فرمود: "وَ جَحَدُوا بِها وَ اسْتَیْقَنَتْها اَنْفُسُهُمْ ظُلْماً وَ عُلُو". یعنی آنها انکار کردند ایمان نیاوردند جحد در مقابل ایمان است، اینها یقین داشتند، علم داشتند، یقین بود، علم بود، ولی ایمان نبود، ایمان چیز دیگری است که در واقع انسان با اراده و اختیار خود آن را انتخاب میکند، البته علم مقدمه ایمان است. اسلام بر دانایی تاکید دارد، دینی است دانایی محور. دائم بر این نکته تاکید شده است چرا که اسلام اصرار دارد که دانش مقدمه ایمان است بر خلاف جریاناتی که در مسیحیت وجود دارد که بین دانش و ایمان تنافی قائل هستند و معتقدند که هر چیزی را که انسان بداند دیگر نمیتواند به آن ایمان داشته باشد که قبلاً به بحث فیدئیسمها اشاره شد و حالا با توجه به این منظر هر چند که علم مقدمه ایمان است اما ایمان فعل اختیاری است این طوری نیست که اگر من چیزی را بدانم ضرورتاً ایمان داشته باشم این مثال معروفی که حضرت امام (رحمةاللهعلیه) هم حتی این مثال را ذکر میکردند همان داستان، که شخص مرده است، تکان نمیخورد، اما میترسد شب را کنار مرده بخوابد، علم را دارد، اما ایمان را ندارد. ۳ - تاثیر ایمان در رفتار انساناگر این ایمان به خدا باشد بهاندازهای که ایمان به خدا هست این در رفتار ما تاثیر میگذارد؛ یعنی در واقع بین علم، ایمان و رفتار یک تاثیر و تاثر متقابل وجود دارد و بهاندازهای که من به خدا ایمان دارم به هماناندازه در رفتارهای من تاثیر و تاثر پیدا میکند اگر ما واقعاً خدا را مصدر همه چیز میبینم آن موقع رفتار من با دیگران با کسی که چنین نمیبیند متفاوت میشود. آن که علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) فرمود من چیزی را ندیدم مگر این که قبلش همراهش و بعدش خدا را دیدم حالا اگر کسی به نگاه علی بن ابی طالب نزدیک شود و البته آن قلّه است، اما اگر به آن نزدیک شود بتواند خدا را ولو در یک حدی در زندگی خودش ببیند؛ یعنی ایمان پیدا کند آن دیدنی که علی بن ابی طالب میفرماید این بیش از معرفت بلکه ایمان و باور است آن موقع رفتار فرق میکند، اگر علی (علیهالسّلام) آن طور رفتار میکند حالا چه در آن صحنهای که از پیغمبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حمایت میکند و شب جای پیغمبر میخوابد در جایی که یقین هست به صورت عادی که جانش را از دست خواهد داد آن جا میخوابد آن جایی که در حمایت از پیغمبر در جنگها مثل پروانه دور پیغمبر حرکت میکند آن حضرت چه طور در جنگها شجاعانه جلو میرود خب آن ایمان به خدا است که آن آثار را دارد آن روزی هم که علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) سکوت میکند آن طور مظلومانه کنار میرود و به خاطر حفظ مصالح امت اسلامی از حق مسلّم خود میگذرد آن جا باز خدا است که باعث میشود علی چنین رفتار میکند. اگر علی بن ابی طالب (علیهالسّلام) در همان دوران بزرگترین دست آوردهای اقتصادی را دارد در آن روزگار، آب ارزشمندترین کالای اقتصادی است و هنوز هم همین طور است، گفتهاند که در آینده تاریخ جنگهای بشر به خاطر آب خواهد بود. خب این کالای مهم اقتصادی که منشا سرمایه و درآمد میتواند باشد، علی بن ابی طالب با تلاش شخصی خود به دست میآورد و وقتی این به دست میآید علی این را برای مسلمانان قرار میدهد وقف مسلمانان میکند این باز خدا است این ظهور خدا در رفتارهای انسان است و حالا همان طور در زندگی علی بن ابی طالب به عنوان یک قله و نمونه (قال النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم): «عَلِیٌّ مَعَ الْحَقِّ وَ الْحَقُّ مَعَ عَلِیٍّ یَدُورُ حَیْثُمَا دَار» که هر جایی که علی بگردد همان جا حق میگردد اگر ما به همان اندازه ایمان پیدا کنیم در رفتارهای ما پیدا میشود. ۴ - پانویس
۵ - منبعپایگاه اسلام کوئست، برگرفته از مقاله «تاثیر خدا در زندگی انسان»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۴/۱۰. ردههای این صفحه : اخلاق اسلامی | ایمان
|